سلامت > نظام سلامت

وقتی آغوش مادران «هدف نظامی» شد


خبرگزاری مهر _ گروه سلامت: وقتی آسمان غزه می‌گریست، کسی نمی‌دانست که اندوه آن ابرها روزی بر آسمان ایران هم خواهد بارید و همان دستی که خاک فلسطین را با خون کودکان خیس کرد، حالا آمده بود تا در سرزمین ما نیز صدای خنده کودکان را خاموش کند و رژیم صهیونیستی، که همواره مدعی است هدفی جز «دشمنان نظامی» ندارد، باز هم همان کاری را کرد که همیشه کرده؛ کشتار بی‌گناهان.

وقتی اولین بمب در غزه فرود آمد، کودکی هنوز مشغول کشیدن نقاشی خورشید بود. مداد زردش را با احتیاط روی کاغذ می‌کشید و گاهی لبخند می‌زد و صدای انفجار اما مداد را از دستش انداخت و آسمان را از رنگ انداخت. آن شب، دیگر شب قصه نبود؛ شب گم‌شدن بود و گم‌شدن کودکانی که نه سرزمین را فهمیده بودند، نه سیاست را.

فقط بلد بودند دوست داشته باشند، بخندند، بازی کنند و گاهی روی شانه مادرشان خوابشان ببرد.

کسی فکر نمی‌کرد این قصه خونین، با همان دستان آلوده، از دیوارهای باریک غزه عبور کند و روزی در خانه‌ای در ایران تکرار شود. اما شد؛ وقتی که رژیم صهیونیستی با ادعای حمله‌ای دقیق به مراکز نظامی، خاک ایران را نشانه گرفت، صدای انفجار، خواب شبانه یک خانواده در تهران را درید و کودکی در آغوش پدرش از ترس می‌لرزید، اما هنوز نمی‌دانست که صدای مهیب آن شب، آخرین چیزی‌ست که خواهد شنید.

وقتی آغوش مادران «هدف نظامی» شد

آن شب که دیگر صبح نشد…

ساعت حوالی دو بامداد بود. کودکان در خواب بودند، مادران در آرامش شب، شاید مشغول دعایی برای فرزندانشان. در اصفهان، در نزدیکی نطنز، ناگهان همه‌چیز با صدای مهیبی به پایان رسید. خانه‌ای فروریخت، و زیر آوارش، کودکی پنج‌ساله مانده بود، با عروسکی در آغوش. همان کودکی که شب قبلش از پدر پرسیده بود: «بابا اگه جنگ بشه، ما کجا قائم می‌شیم؟»

پدر دیگر جوابی نداشت بدهد و چون خودش هم زیر آوار بود و سکوتی سنگین، درست مثل غزه. انگار تاریخ تکرار می‌شد، اما نه در کتاب‌ها، که در فریادهای خاموش مادران.

قول دروغین؛ ما با مردم کاری نداریم!

وقتی آغوش مادران «هدف نظامی» شد

رژیم صهیونیستی، در بیانیه‌هایی پر از ریا، بارها گفته بود که به دنبال «اهداف نظامی» است و «با مردم عادی کاری ندارد». اما کدام هدف نظامی در اتاق کودکی است که با صدای انفجار از خواب پرید و دیگر هرگز بیدار نشد؟ کدام تهدید، در بوسه مادری است که روی پیشانی کودک‌ش می‌نشیند؟ این وعده‌ها، فقط لکه‌های جوهری روی کاغذند، وقتی آسمان پر از هواپیمای جنگی‌ست و زمین پر از تکه‌های سوخته‌ی انسانیت است.

رژیم صهیونیستی گفته بود با مردم کاری ندارد و گفته بود اهدافش صرفاً نظامی‌ست، اما چطور می‌شود که موشک‌ها خانه‌ای را هدف می‌گیرند که سقفش، تنها پناه یک دخترک شش‌ساله بود؟ در خانه‌اش نه اسلحه بود، نه موشک، نه تهدید. فقط یک قاب عکس، یک چراغ خواب، و عروسکی که حالا گوشه‌ای سوخته از آن زیر آوار پیدا شد.

وقتی آغوش مادران «هدف نظامی» شد

کودک چه تهدیدی بود؟ جز اینکه دل مادرش را گرم می‌کرد به فردا. آیا این تهدید است؟ آیا اشک مادر، خطرناک است؟ آیا خنده‌ی کودکان، یک هدف نظامی است؟

در غزه، مدرسه‌ای بمباران شد، با نقاشی‌هایی روی دیوار که حالا رنگ خون گرفته‌اند. در ایران، خانه‌ای فرو ریخت، با شیشه‌هایی که تصویر آخرین لبخند یک دخترک کوچک را منعکس می‌کردند و چقدر شبیه‌اند این غم‌ها، این زخم‌ها، این سکوت‌ها…

وقتی اشکِ مادران، یک زبان می‌شود…

در غزه، مادری در خرابه‌ها به دنبال تکه‌ای از پیراهن پسرش می‌گشت، مادری دیگر، عروسک پاره شده دخترش را بغل گرفته بود و آرام، مثل لالایی، زیر لب می‌گفت: «بلند شو عزیزم، دیگه امنه…»

اما امن نبود. نه برای آن مادر، نه برای هیچ مادری، وقتی سیاست، جای انسانیت را می‌گیرد و وقتی قدرت، بوی باروت می‌دهد، نه بوی نان گرم شب‌های آرام.

رژیم صهیونیستی شاید بتواند خانه‌ها را ویران کند، کودکانی را از آغوش مادران‌شان بگیرد، اما نمی‌تواند روح یک ملت را بشکند. از غزه تا ایران، ما یک‌زبانیم، یک‌دردیم و یک امید و هنوز هم لبخند کودکان‌مان بزرگ‌ترین مقاومت ماست.

وقتی آغوش مادران «هدف نظامی» شد

هنوز مادرانی هستند که شب‌ها برای صلح دعا می‌کنند، و هنوز هم کودکانی هستند که زیر آسمان ترس، نقاشی خورشید می‌کشند.

و این، چیزی‌ست که هیچ حمله‌ای نمی‌تواند خاموشش کند…

حال جمعی از روزنامه‌نگاران و هنرمندان ساکن ایران و خارج از ایران، از روز اول جنگ در تلاش کردند که فرزندان کشورمان که در حمله اسرائیل شهید می‌شوند، فراموش نشوند.

شهید شدن دختربچه ۸ ساله ایرانی در حمله رژیم صهیونیستی

سروین حمیدیان، دختر ۸ ساله ایرانی، در حمله اخیر رژیم صهیونیستی به مناطق غیر نظامی در ایران جان باخت و این کودک معصوم که چهره‌ای شبیه فرشته‌ها داشت، در حالی به شهادت رسید که در آغوش خانواده‌اش در خانه‌ای مسکونی حضور داشت.

وقتی آغوش مادران «هدف نظامی» شد

مگر می‌شود این صورت را دید و گریه نکرد؟

امیرعلی امینی، کودک ۱۲ ساله‌ای که حالا دیگر در میان ما نیست و نگاه مصممش، آن لبخند نیمه‌پنهانش. آن روحیه محکم و آرام، زیر آوار حمله‌ای رفت که ادعا می‌کرد هدفش فقط «نظامی‌ها» است. اما امیرعلی نه نظامی بود، نه تهدید. او فقط یک پسر بچه بود، پر از زندگی، پر از آرزو.

وقتی آغوش مادران «هدف نظامی» شد

طفلک سه‌ساله…

علی ساداتی ارمکی، کودک سه‌ساله‌ای که در یادها خواهد ماند، همراه با مادر، پدربزرگ، مادربزرگ و خواهرانش در حمله رژیم صهیونیستی جان باخت و آن‌ها همه قربانی شدند، فقط به این دلیل که پدر علی، یک دانشمند بود.

اما علی… او حتی نمی‌دانست «دانشمند» یعنی چه.

تمام آنچه در عمر کوتاهش فهمیده بود، عشق، زیبایی و بازی بود؛ وحشت از چیزی که برایش هیچ نامی نداشت؛ ما فراموشت نمی‌کنیم علی کوچولو.

وقتی آغوش مادران «هدف نظامی» شد

و این داستان هنوز تمام نشده است…

به گزارش مهر؛ آنچه این روزها بر غزه و ایران گذشته، فقط فاجعه‌ای انسانی نیست؛ زخمی‌ست عمیق بر پیکر وجدان جهانی است و از چشمان گریان مادران در غزه، تا خاکستر موی کودکان بر دستان پدران در ایران، همگی فریاد می‌زنند که هیچ بهانه‌ای، هیچ استراتژی نظامی و هیچ ادعایی، نمی‌تواند مرگ کودکان را توجیه کند.

سروین، امیرعلی، علی آن‌ها فقط نام نیستند؛ روایت‌هایی اند از کودکانی که می‌توانستند زندگی کنند، بخندند، آینده بسازند و روزی شاید جهان را بهتر کنند، اما اکنون، تنها قاب عکس‌هایی مانده و اشک‌هایی که خشک نمی‌شوند.

ما این روایت‌ها را می‌نویسیم، می‌گوئیم، فریاد می‌زنیم، نه از سر خشم، که از سر عشق؛ عشقی که می‌خواهد به یاد بیاورد، نه فراموش کند؛ چرا که فراموشی، تکرار می‌آورد.

ما فراموش نمی‌کنیم… شما هم فراموش نکنید

در همین راستا جمعی از روزنامه‌نگاران و هنرمندان ایرانی، چه در داخل کشور و چه در خارج، از همان اولین روزهای جنگ، تنها یک دغدغه داشتند: این‌که صدای کودکانی که بی‌گناه قربانی شدند، در هیاهوی سیاست و تیترهای خبری گم نشود.

امروز، که سکوت پس از انفجارها نشسته و جنگ، ظاهراً پایان یافته، همه باید ماهیت این رژیم کودک کش را بشناسند. کمپین KilledByIsrael# راه افتاد تا هیچ نامی فراموش نشود.



منبع:مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا